علی اکبرمعلی اکبرم، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

پسر طلای ما

روز گذر پسر گلم

1390/11/19 17:15
نویسنده : madaret
210 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسرم  مدتیه نیومدم به وبلاگت سر بزنم برای همین حرف برای

گفتن زیاد دارم ... اخه این مدت اینترنت نداشتیم و منم می خواستم به

کارای دیگم برسم تا اینکه امروز وصلش کردیم ...دیگه داشت کم کم

حوصلمون سر می رفت.............

نمک خونه ی ما از کجا بنویسم برات ...از بازیگوشیات یا شیطنتات یا با

نمکیت................ هفته ی پیش شما وقتی روی فیشرت نشسته بودی

خم شدی که از روی زمین پتوتو  که خیلیم دوسش داری رو بر داری

که با کله افتادی زمین و صدایی کرد و منم سریع از توی آشپزخونه

دویدم طرفت که شما چه گریه ها یی که نمی کردی خلاصه ارومت

کردم و بهت آب دادم ولی دیگه از اون موقع دیگه از توی بغل من بیرون

نمی رفتی تا چند روز فقط کار من شده بود بغل کردنت و به کار دیگه

ای نمیرسیدم تو هم خیلی ترسیده بودی...............

 مدتیه که دارم باهات تمرین سینه خیز رفتن می کنم   و نتیحه ی

این تمرینات دنده غقب رفتنت شده که وقتی می بینی بجای نزدیک

شدن به اسباب بازیت بیشتر ازش دور میشی حسابی عصبانی میشی

عزیزم الانم داری توی بغلم  حسابی شلوغ کاری می کنی و منم به سختی دارم

تایپ می کنم اونم یه دستی.....فعلا تا بعد تا شما همه ی نوشته هامو

پاک نکردی...

بدون شرح

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)