علی اکبرمعلی اکبرم، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

پسر طلای ما

كربلا منتظر ماست بيا تا برويم..

گل پسر نازم سلااااااااام....... امروز برات يه خبر خوب دارم .... اگه گفتييييييي...... عزيزم فردا قراره انشالله بريم كربلا زيارت امام حسين......... به همراه پسر خاله هات....گلپسرم بايد قول بدي كه اونجا بچه خوبي باشيو مامانو اذييت نكني و من بتونم راحت زيارت كنم .... كليم دعا براي اينده تو دارم كه توي زندگي ادم موفقي باشي و با ايمان انشالله.... دست باباييو مامانيم درد نكنه كه اين فرصتو برامون محيا كردن خدا پدر مادرشونو بيامرزه.... ميخام برات عكس يه چندتا از خط خطياتو كه روي ديوار كشيديو بزارم چون اون به قول خودت چش چشات خيلي خوشگله
12 شهريور 1392

روز گذر گلپسرم

پسر نازنینم ..... خوشگل مامان... امروز تو عزیزم دو سال و دو  هفته سن داری... روز به روز داری فهمیده تر و باهوش تر میشی. ..ببخشید که این روزا خیلی دیر به دیر وبلاگتو آپ میکنم میدونی گلم که جنابالی زدی لپ تابمونو شکوندی ...همون لپتابی که چقدر روش حساس بودیم. ..و چقدرم بابا روی تمیزیش حساس بود .....دیگه هیچی دیگه لپتاب نداریم. ..الانم با گوشیه موبایلم اومدم دارم مینویسم خیلی سخته و فونتاشم همش قروقاطی میشه ........تو هم الان داری با مداد شمعیات بازی میکنی و گه گاهیم نقاشی میکشی .. به قول خودت چش چشم میکشی یعنی چشم چشم دو ابرو....... امروز 25 ما رمضونه .... تو هم دیگه خسته شدی از توی خونه موندن. آخه با دهن روزه خیلی سخته ...
12 مرداد 1392

آلبوم سفر به هند

علی اکبر در 1 سال و 9 ماهگی.. این سفره هفت سین توی خانه فرهنگ   اینجا حیاط خانه فرهنگ اینجا خوردی زمین پات اوف شده عزیزم سفر به شهر نانیتال.. ...
19 فروردين 1392

بهار 92

پسر گلم تا این لحظه 1 سال و 9 ماه و 11 روز و 1ساعت و 13 دقیقه و  25 ثانیه سن داری.  سال نوت مبارک گلپسرم .این دومین بهار زندگیته عزیزم     ..........ما الان در کشور هندوستان هستیمو سال جدیدو کنار مامانی و بابایی اغاز کردیم . امیدوارم که سالی پر از شادی و سلامتی باشه گلم. راستی تا چند روزه دیگه قراره پسرخاله ی چدیدت به دنیا  بیاد  هووووورررااا فعلا قراره اسمش رضا باشه.  علی جونم  این روزا حسابی شیطونو  بلا شدی و همین طور خیلی مستقل. عاشق بستنی هستی و مرتب میری سره یخچال و میگی بسی میخام . ماستم خیلی دوست داری طوری که اگه سر میز ماست باشه دیگه غذا نمی خوری همش میخا...
19 فروردين 1392

روزگذر ‌پسر گلم

گل‌پسرم...قند عسلم الان یه کوچولو تونستم بیام به وبت سر بزنم.  عزیزترینم حسابی فهمیده شدی. دیشب بردیمت شهربازی رنگین کمان ، هم قسمت بازی های کامپیوتریش میرفتیم سری  سراغ کارتو میگرفتی که بری کارت بکشی.آخ قربونت بشم که انقدر با نمکی.  امروز میخاستیم ببریمت راهپیمایی ۲۲ بهمن ،تا نزدیکی جمعیتم رفتی دنبال جای پارک بودیم ه توی ماشین  حالت ب شدو خلاصه همجارو کثیف کردی و مجبور شیم برگردیم.... الان گلپسرم یک سال و ۸ ماه و ۱۴ روزشه.   کلیم حرفای خوشتل مشتل میزنی.وقتی از خواب بیدار میشی و من توی اتاق نباشم  بلند صدا میزنیو میگی ،،ماما کجای¥ ...
22 بهمن 1391

اینم از احوال پسرم

پسرم سلام ... نمیزارییییییییییییییییییییییییییییی نمیزاری من بیام سمت کامپیوتر چه برسه بخام پست بزارم. الانم به هزار زور و زحمت اومدم . الان گلپسرم 1 سال و تقریبا 5 ماهته. کلیم دندون در آوردیو که حسابش دیگه دستم نیست فقط با یک نگاه بگم که دهانت پر از دندونه. هر خواسته ای هم که داشته باشی  بالاخره بهمون می فهمونی که چی میخوای. مامان . بابا. به به. دد. آ.  نی نی. ممد. توپ. خدادس. ایناش. کوو.و... تا اونجا که یادم بود نوشتم.اینا فرهنگ لغات گلپسرمه که خیلی قشنگ میگی البته اینا معنی داراش بود . دیگه بیشتر از این نمیزاری از صبح  تا الان دم غروب میخام فقط یه پست بزارماااا پیر شدم ...
26 آبان 1391

بدون شرح

   گلپسرم این عکسا مربوط میشه زمان نزدیک به یک سالگیت . ببخشید که خیلی دیر شد     ...
26 آبان 1391

شیطونیای قند عسلم

گل پسرم تا این لحظه ١١ ماه و ٩ روز ١ ساعت و ٣ دقیقه سن داری .... امروز بعد از مدتها اگه موفق بشم می خوام برات پستای  جدید بزارم..... الان شما خوابید و اگه بیدار باشی اصلا نمیزاری کسی طرف لپ تاب بیاد ، سریع خودت میای میشینی پاش و همه چیزو بهم میریزی .............. دیگه من و بابا جرات نداریم در حضورت بریم سراغ موبایل یا لپ تاب.  تا این لحظه گلپسرم ٧تا دندون خوشگل داری ٤ تا پایین و ٣ تا هم بالا البته یکی دیگه هم داری بالا در میاری..... توی این مدت یه بار مریض شدی که دو هفته طول کشید تا خوب شی و من هم بسیار اذیت شدم آخه وقتی مریض میشی همش توی بغل منی و یه لحظه روی زمین نمیمونی و ه...
24 خرداد 1391

مادرم دوستت دارم

خداوندا زیباترین لحظه ها رو نصیب مادرم کن که زیباترین لحظه هایش را به خاطر من از دست داد..       روز مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری! روز مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ،دلواپسی! روز مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری ! روز مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد روز مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن او که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود روز مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن.... مادرم روزت مبارک...      حرف برای گفتن زیاد دارم..برای روز مادر اومدم یه پست قشنگ و با احساس گذاشتم ولی م...
17 خرداد 1391