علی اکبرمعلی اکبرم، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

پسر طلای ما

پاییزه و پاییزه

گلپسرم دیگه وارد فصل پاییز شدیم  و این اولین پاییز زندگی شماست. پاییزه پاییزه   برگ درخت میریزه   هوا شده کمی سرد   روی زمین پر از برگ          عکسای شما با دوستات در ادامه مطلب.. ...
15 دی 1390

سه ماهگی گلپسرم

خوشگل مامان   ماهگیت مبارک. عزیزم شما ۳ ماهه که در این دنیا زندگی می کنید و به عبارتی ۱ ساله که  قلب نازنینت می تپه و با این ما هر لحظه در کنارمان وجود خداوند را بیشتر احساس می کنیم ۹ ماه در شکم من بودی و ۳ ماه هم در بیرون از آن. پس نازنین مامان ۱ سالگیت مبارک    به همین مناسبتم بابابزرگ بهت پول داد که بریم برات یه چیزی یادگاری بخریم . امروزم بردمت بهداشت و وزنتو گرفتن ۷ کیلو شدی عزیزم و حسابی  تپلی شدی و از پله بالا آوردنت خیلی سخت شده و همین جا از خدا میخایم که به بابا یه نیرو و توان مضاعف بده.(الهی آمین) تازگی ها دستاتو مشت می کنی جلوت انگار که داری ماشین سواری می کنی به قو...
15 دی 1390

مرد شدن پسرم

  گلپسرم مرد شدنت مبارک ............. امروز صبح به همراه بابایی و مامانی و من رفتی بیمارستان و ختنه شدی . کلی هم اونجا گریه کردی و حسابی دل همه رو به درد اوردی . وقتی اومدیم خونه بابایی و مامانی برات لباسای خوشگلی کادو گرفته بودن و به محض رسیدن مامانی کادو هاتو اورد ، خاله منصوره هم برات یه دست لباس خوشتل گرفته بود ...مبارکت باشه گلم اینم عکس یکی دو ساعت بعد از ختنه شدن با لباس جدید (هدیه مامانی) ...
15 دی 1390

<no title>

  امروز پسر گلم ۵۰ روزه شده ............ هفته ی پیش مامانی اینا رفتن و ما دوباره اومدیم خونمون.... تمام روز هفتمون تقریبا به یک شکل گذ
15 دی 1390

روزگذر قندعسلم

  امروز بعد از مدتی تونستم بشینم برات پست جدید بزارم توی این مدت مامانی اینا رفتن و ما دوباره برگشتیم خونمون گل پسرم  توی خونه حسابی سر من و بابا رو گرم کردی ..... الانم مثلا گرفتی خوابیدی ولی زیر چشمی داری نگاه می کنی. تا حالا چند بار با بابا رفتی حموم و توی حمام هم بچه ی خوبی بودی و منم پشت در حمام با حوله منتظرت میموندم  تا وقتی حمامت تموم شد زود خشکت کنم و لباساتو تنت کنم که یه وقت سرما نخوری و بعد شیرت میدمو زودی می خوابی ، دیشبم رفتیم خونه مامان بزرگ اینا و همه اونجا بودن و    حسابی دورت شلوغ بود. هفته ی دیگه هم دوماهت می شه و باید ببرمت واکسن دو ماهگیتو بزنم. چقدر زمان زود می گ...
15 دی 1390

رمضان گلپسرم

سلام  قندعسلم ............گل من این ماه رمضون اولین ماه رمضان توئه خوشگلم ...............و خوبم توی این ماه با ما همکاری می کنی .................... موقع  افطار که میشه اگه خواب باشی سریع بیدار میشی و شیر می خای... ........ آخه تو هم دوست داری با بقیه افطار کنی. ........... دیروز خیلی جالب بود موقعی که داشتن اذان می گفتن تو بیدار بودی و دستاتو یه جوری به سمت بالا گرفته بودی که انگار داری دعا می کنی خیلی صحنه قشنگی بود و من و بابا فقط مات نگاه کردن تو بودیم..... ................ قند عسلم دیشب شب ۲۱ ماه رمضان بود و من و بابا  تو رو گذاشتیم توی کالسکه و پیاده رفتیم مسجد نزدیک ...
15 دی 1390

شب یلدا

                               یلدا هماني که آغازین است و طلیعه ای برقصیده ی بلند و گرامی زمستان است یلدا می آید تا هنگامه ای را به پا دارد و زمستانی دیگر را بنمایاند   پسر نازنینم امسال اولین شب یلدایت را تجربه کردی. همگی خونه ی مامانی جمع بودیم و جای بابایی و دایی محمد امین خالی بود ما همین جا تولد بابایی رو هم تبریک میگیم  انشاالله که همیشه سایه اش بالای سرمون باشه (الهی آمین  حالا دیگه وارد اولین زمستان زندگیت شدی ...
4 دی 1390

روز گذر پسر گلم

سلام   امروز اومدم از پسر نازنینم بنویسم ..... از قند عسلم : این روزا خیلی شلوغ شدی عزیزم...... انقدر دست و پا میزنی و شیطونی می کنی که هر کی بغلت میکنه حسابی خسته میشه اخه انگار همش میخای فرار کنی ...... توی حموم که اصلا نگو و نپرس از دست و پا زدنت... خلاصه حموم بردنت خیلی سخت شده......... یک چیز جدیدم که یاد گرفتی و این روزا خیلی انجام میدی اینکه جیغ میزنی و خودتم کلی ذوق می کنی ................. و اما خبر مهم: امروز شما غذا خوردی ... پسر نازنینم امروز ۵ ماه و ۱۰ روزشه و براش شیره ی بادوم درست کردم (نصف بادم) و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که استقبال ...
16 آذر 1390